آموزگاران
بزرگان موسیقی

 

پتر ایلیچ چایکوفسکی


پتر ایلیچ چایکوفسکی

پتر (پیوتر) ایلیچ چایکوفسکی (1840-1893) مشهورترین آهنگساز روس، در شهر کوچک وتکینسک که پدرش در آنجا بازرس معدن بود زاده شد. در ده سالگی همراه خانواده‌اش به سن‌پترزبورگ نقل مکان کرد و در آنجا به مدرسۀ حقوق رفت. پس از پایان تحصیل، در نوزده سالگی کارمند دولت شد. در بیست‌ویک سالگی، که دیگر کم‌وبیش برای فراگیری موسیقی دیر است، به تحصیل تئوری موسیقی پرداخت و همزمان با کار دولتی، در هنرستان جدید موسيقي سن‌پترزبورگ، که نخستین مدرسۀ دانشگاهی موسیقی در روسیه بود، نام‌نویسی کرد. دو روز پس از ورود به هنرستان به خواهرش چنین نوشت: «دیر یا زود شغل کنونی‌ام را رها می‌کنم و به موسیقی می‌پردازم ... البته تا هنگامی که اطمینان بیایم که دیگر نه کارمند، که یک موسیقیدان هستم، استعفا نخواهم داد.» سال بعد چنین کرد. پیشرفتش در موسیقی چنان برق‌آسا بود که پس از پایان دورۀ هنرستان، در هنرستان جدید مسکو استاد هارمونی شد و دوازده سال همین سِمَت را حفظ کرد. او که گویی در پی جبران زمان از دست رفته بود، با تب و تاب بسیار به آفرینش موسیقی پرداخت: یک سمفونی، یک اپرا و یک پوئم سمفونیک از قلمش بر کاغذ سرازیر شد و سی ساله بود که نخستین اثر برجسته‌اش برای ارکستر، یعنی «رومئو و ژولیت» را آفرید. سال ۱۸۷۷ برایش سالی تلخ و پرآشوب بود. در این سال او به کاری فاجعه‌آمیز دست زد و آن ازدواج با دختری بیست‌وهشت ساله از شاگردان هنرستان بود که او و موسیقی‌اش را می‌ستود. به نظر می‌رسد که ازدواج چایکوفسکی با این دختر فقط برای پوشیده نگه‌داشتن تمایلات همجنس گرایانه‌اش بوده باشد. او چند روز پس از ازدواج این زناشویی را شکنجۀ هولناک روحی توصیف می‌کند. دو هفته بعد، به قصد آن که از سینه‌پهلو بمیرد، به آبهای یخ‌زدۀ رودخانۀ مسکو زد، اما بنیۀ قوی او به نجاتش آمد و به سن‌پترزبورگ گریخت. در آنجا بر اثر تشنج عصبی، دو روز در اغما بود. از همسرش جدا شد و دیگر هرگز او را ندید. در این سال او از حمایت بانویی بیوه، بسیار ثروتمند و چهل‌وشش ساله به نام نادژدا فون مک که صاحب یازده فرزند بود نیز برخوردار شد. بانو فون مِک شیفته و دلباختۀ موسیقی چایکوفسکی بود و برای او مقرری سالیانه‌ای تعیین کرد و این امکان را فراهم آورد که او از تدریس در هنرستان دست بکشد و خود را وقف آهنگسازی کند. این دو، چهارده سال با یکدیگر مکاتبه داشتند اما بنا به توافق هیچگاه یکدیگر را ندیدند. بانو فون مِک در نامه‌ای نوشته است: «ترجیح می‌دهم از دور به شما بیندیشم، در موسیقیتان به حرف‌های شما گوش بسپارم و از راه موسیقی در احساساتتان سهیم شوم.» پس از سال‌ها دوستی عجیب، اما صمیمانه، چایکوفسکی از قطع یکبارۀ مقرری و نامه‌نگاری مادام فون مِک به شدت آزرده شد و در نامه‌ای به داماد او چنین نوشت: «این وضعیت، مرا در نظر خودم خوار و خفیف ساخته و خاطرۀ پولی را که از او پذیرفته‌ام نیز برایم کم‌وبیش تحمل‌ناپذیر می‌کند...» چایکوفسکی در این سال‌ها به گونه‌ای فزاینده به رهبری آثارش می‌پرداخت و در سراسر اروپا به موفقیت دست می‌یافت. اما این موفقیت‌ها برایش ارمغان‌آور آرامش روحی نبود. برادرش گفته است: «درماندگی و رنجی که در روح و جان او می‌خوشد ... هنگام بزرگ‌ترین پیروزی‌ها به نهایت می‌رسد.» در ۱۸۹۱ به آمریکا دعوت شد و آنجا در چهار کنسرت به مناسبت افتتاح تالار کارنِگی در نیویورک و نیز دو کنسرت از آثارش در بالتیمور و فیلادلفیا شرکت کرد. چایکوفسکی در ۲۸ اکتبر ۱۸۹۳، نخستین شب اجرای واپسین اثر برجسته‌اش، سمفونی شمارۀ ۶ (پاتتیک) که به گونه‌ای نامتعارف با قبالی آهسته و یأس‌آلود پایان می‌گیرد، ارکستر را رهبری کرد و نه روز پس از آن در پنجاه‌وسه سالگی درگذشت.

موسیقی چایکوفسکی

«در جنگل‌های دورافتاده بزرگ شدم و از همان کودکی، درونم را از زیبایی توصیف‌ناپذیر و خاص موسیقی بومی روسیه می‌انباشتم ... عاشق سودازدۀ عنصر روس در تمام جلوه‌هایش هستم.» چایکوفسکی خود را به معنای واقعی کلمه روس می‌دانست. اما ترانه‌های بومی روسیه فقط یکی از عناصر تأثیرگذار بر هنر او بود. سبک موسیقی چایکوفسکی در بردارندۀ عناصری از موسیقی فرانسوی، ایتالیایی و آلمانی نیز هست. آثار چایکوفسکی بیش از آثار معاصرانش، یعنی گروه پنج نفرۀ روس، به سبک و سیاق موسیقی غرب است. او عناصر ملی و جهانی را درهم آمیخت تا موسیقی بسیار شخصی و سودایی خود را بسازد. در نوشته‌هایش آمده است: «هنگام آهنگسازی، شور و احساس چنان مرا می‌گدازد و در ذهنم شعله می‌کشد که تمام کسانی که موسیقی‌ام را می‌شنوند بازتابی از آنچه بر من گذشته است را تجربه خواهند کرد.» و به واقع نیز، شور و سودای غرق‌کننده‌ای که چایکوفسکی را دچار عذاب ساخته بود، ویژگی غالب بر موسیقی او است. چایکوفسکی در هر دو زمینۀ آثار سازی و آوازی آهنگسازی پرکار بود. محبوب ترین آثار ارکستری او عبارتند از سمفونی‌های چهارم (۱۸۷۷)، پنجم (۱۸۸۸) و ششم (پانتیک، ۱۸۹۳)، کنسرتو پیانو شمارۀ ۱ در سی‌بمل مینور (۱۸۷۵)، کنسرتو ویولون (۱۸۷۸) و اوورتور فانتزی رومئو و ژولیت (۱۸۶۹)، که به بررسی آن خواهیم پرداخت. چایکوفسکی شماری از بهترین آثارش را برای باله به نگارش درآورده است. دریاچۀ قو (۱۸۷۶)، زیبای خفته (۱۸۸۹)، و فندق‌شکن (۱۸۹۲) باله‌های مشهور او هستند. از موسیقی این آثار را که ویژۀ باله ساخته بود. به صورت سوییت نیز تنظیم کرده است که از آن میان سوییت فندق‌شکن بسیار مشهور است. روح و جوهر باله در بسیاری از آثار چایکوفسکی رسوخ کرده است. از میان هشت اپرای او، اوژن اونگین (۱۸۷۸-۱۸۷۷) و بی‌بی پیک (۱۸۹۰) بیشتر اجرا شده‌اند. قطعه‌های ارکستری و نمایشی مارش اسلاو و اوورتور 1812 نیز از دیگر آثار ارکستری او هستند. موسیقی چایکوفسکی سراسر در بردارندۀ ملودی‌هایی زیبا است که مانند حرکت‌های باله آکنده از انعطاف و جهشند. او ملودی را چندین بار تکرار می‌کند و گاه‌به‌گاه با استفاده از دینامیک قوی‌تر و ارکستراسیون حجیم‌تر، بیانی درون‌گرایانه و تغزلی را به غریوی پرتوان بدل می‌سازد. ارکستراسیون او به نهایت رنگارنگ و تضادهای تأثیرگذار و تناوب استفاده از زهی‌ها، بادی‌های چوبی و برنجی از ویژگی‌های آن است. کیفیت پراحساس موسیقی او از تضادهای شدید تمپو، دینامیک و مواد تماتیک سرچشمه می‌گیرد.

اوورتور - فانتزی رومئو و ژولیت

آهنگسازان دورۀ رمانتیک، با شکسپیر به سبب شعر پرشور او، تضادهای دراماتیک آثارش و نیز بینش ژرف او نسبت به سرشت انسان، احساس نزدیکی و همانندی می‌کردند. برخی از نمایشنامه‌های شکسپیر الهام‌بخش شمار فراوانی از بهترین آثار موسیقی سدۀ نوزدهم بوده است که از آن میان می‌توان اپراهای مکبث و اتلو ساختۀ وردی و موسیقی صحنۀ رویای شب نیمۀ تابستان اثر مندلسون را برشمرد. رومئو و ژولیت شکسپیر در این دوره الهام‌بخش دو اثر موسیقی شد: «سمفونی دراماتیک» برلیوز و یک اوورتور کنسرت از چایکوفسکی. چایکوفسکی، رومئو و ژولیت را در بیست‌ونه سالگی، در آغاز دوران خلاقیت هنری خود، آفرید. رومئو و ژولیت که اکنون یکی از محبوب‌ترین آثار آهنگساز است، در نخستین شب اجرا در ۱۸۷۰ با شکستی ملال‌انگیز روبه‌رو شد: «پس از کنسرت، شام خوردیم ... در سراسر آن شب هیچ‌کس حتی کلمه‌ای دربارۀ اوورتور به زبان نیاورد. و من چقدر در حسرت تحسین و توجه بودم.» چایکوفسکی بر آن شد که اوورتور را بازبینی کند و بنا به پیشنهاد دوستان بالاكیرف برای تجسم لارنس راهب، تم جديدي ساخت اما با این همه، اثرش با استقبال روبه‌رو نشد. تنها بعد از بیست سال و پس از بازبینی‌های دیگر بود که رومئو و ژولیت محبوبیتی جهانی یافت. رومئو و ژولیت چایکوفسکی نیز مانند شناسنامۀ شکسپیر به تجلیل از عشقی رمانتیک و چنان پرتوان می‌پردازد که حتی بر مرگ نیز چیره می‌شود. چایکوفسکی در اثر خود، جوهرۀ احساسات نمایشنامۀ شکسپیر را بی‌تشریح شخصیت‌ها با روند دقیق رویدادها می‌نمایاند. برای بیان تقابل خصومت در خانواده و عشق دلدادگان، تم‌هایی بسیار متضاد به کار گرفته شده‌اند. چایکوفسکی، لارنس راهب را که مهربان و فیلسوف‌مآب و میانجی دو دلباختۀ جوان و دنیای خشن و ناگوار پیرامون آنها است نیز در اثر خود تجسم می‌بخشد. رومئو و ژولیت یک اوورتور کنسرت است که از مقدمه‌ای کند و سپس موومانی تند با فرم سونات تشکیل شده است. (عنوان اوورتور فانتزی که چایکوفسکی بر اثر گذاشته، اشاره‌ای ضمنی به آن دارد که پرداخت مواد موسیقایی به شیوه‌ای آزاد و خیال‌پردازانه است.) بدون دانستن ماجرای نمایشنامۀ رومئو و ژولیت شکسپیر نیز می‌توان از این اثر مهیج ارکستری لذت برد. گرچه، درک رابطۀ موسیقی و نمایشنامه به تجربۀ شنیداری ما بعدی تازه می‌دهد. چایکوفسکی اوورتور را با تم لارنس راهب، که ملودیی متین است و کیفیتی همچون یک سرود مذهبی دارد، آغاز می‌کند. همچنان که مقدمه کند اوورتور به پایان نزدیک می‌شود. موسیقی اندیشناک سازهای زهی از وقوع ناگزیر یک تراژدی در آینده نزدیک خبر می‌دهد. چکاچاک شمشیرها و خشم برانگیخته از خصومت دو خاندان مونتاگیو و کاپیولت توسط تم اول، تمی پرآشوب با تمپوی آلگرو، تداعی می‌شود. سنکوپ‌ها، زهی‌های سراسیمه و صداهای حجیم هیجانی عظیم می‌آفرینند. تم دوم از بخش ارائه تم‌ها، تمی لطیف و عاشقانه است که به شیوه‌ای بیانگر و تأثیرگذار برای کر آنگله و ویولاهای سوردین‌دار نوشته شده است. زمانی که تم عاشقانه در ارائه مجدد تم‌ها از نو شنیده می‌شود، حالتی تازه و سرخوش از پیروزی دارد و این هنگامی است که چایکوفسکی شنونده را در صداهایی غنی و پرتوان غرق می‌کند. همچنان که ملودی بالا و بالاتر رفته و به هر یک از اوج های پرشور ارکستری نزدیک می‌شود، کرشندوهایی طولانی پدیدار می‌شوند. چایکوفسکی در کودا، تم عاشقانه را به نعمه‌ای سوگوارانه بدل می‌سازد و این هنگامی است که تیمپانی به‌نرمی نواختن ریتم مارش عزا را آغاز می‌کند. در این لحظه، یک ملودی نو و لطیف که حالتی سرودگونه دارد و یادآور تم عاشقانه است، بیگانگی رومئو و ژولیت را در مرگ می‌نمایاند.

Share نسخه مخصوص چاپ


 
 
 
ثبت نام فراموشی کلمه عبور؟  
 

نام
نام خانوادگی
ایـمیل

ذخیره اطلاعات